از بحثهاى قبلى به خوبى استفاده شد كه رابطه دنيا و آخرت، رابطه عينيّت و ظاهر و باطن است و اين دو در حقيقت دو روى يك سكّهاند، سكّهاى كه يك روى آن دنيا و روى ديگر آن آخرت است. آنچه را ما در اينجا مىكاريم در آنجا برداشت مىكنيم و نتيجه اعمال دنيايى را در آن سرا مىيابيم، اگر خوب است به صورت نعمتهاى بهشت و اگر بد است به صورت نقمتهاى جهنّم:
»فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرَّاً يَرَهُ«.
] - زلزال / 8 - 7. [
»هر كس به اندازه ذرّهاى كار خير انجام دهد آن را مىبيند و هر كس به اندازه ذرّهاى كار بد كرده آن را مىبيند«.
اين آيه شريفه كه نظير آن در قرآن شريف فراوان بوده و از محكمات است و تقدير و تأويل ندارد، دلالت مىكند كه انسان، خودِ آن خير يا شرّ را مىبيند نه جزاى آن را، اگر ذرّهاى خوبى كند همان را به صورت پاداش و نعمتهاى بهشتى مىيابد و اگر ذرّهاى بدى كند، همان را به صورت آتش و نقمتهايى در جهنم مىيابد و از طرف حقّ تبارك و تعالى - به آنها چنين خطاب مىشود:
»ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ اَيْديكُمْ وَ اَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلّامٍ لِلْعَبيدِ«.
] - انفال / 51. [
»اين در مقابل كارهايى است كه از پيش فرستادهايد، خداوند نسبت به بندگانش هرگز ستم روا نمىدارد«.
بنابراين مسأله خلود و جاودانگى پاكان و نيكان در بهشت و خلود و جاودانگى آلودگان و معصيت كاران در جهنّم براى اهل جهنّم امرى طبيعى است. همچنين عذابهاى دردناك جهنّم نظير نعمتهاى بهشتى امرى قرار دادى و به عنوان كيفر يا پاداش نيست تا گفته شود آن كيفرها و پاداشها با آن اعمال موقّت دنيايى تناسب ندارد و خلود در جهنّم با اعمال زشت موقّت - كه حدّ بالاى آن مثلاً در يك دوره عُمر صد ساله است - متناسب نيست.
البته »توبه« در اين دنيا و »مغفرت« و »شفاعت« در آخرت براى كسانى كه لياقت دارند و با دست خود اين شايستگىها را از بين نبردهاند، باعث رهايى گناهكاران مىشود و به عبارت ديگر ميان انسان و آتش فاصله مىاندازد و بلكه از قرآن شريف استفاده مىشود كه »توبه« انسان و »مغفرت« خداوند و »شفاعت« اهل بيت:، آتش و نقمتهاى آن را نابود مىكند:
»اِلّا مَنْ تابَ وَ امَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَاُولئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ«.
] - فرقان / 70. [
»مگر كسانى كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند كه خداوند گناهان آنان را به نيكيها تبديل مىكند«.
همچنانكه از قرآن كريم استفاده مىشود كه بعضى اعمال نيز، نعمتهاى بهشتى را نابود مىكند و در حقيقت حسنه را به سيّئه تبديل مىنمايد:
»لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْاَذى كالَّذى يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَومِ الْاخِرِ«.
] - بقره / 264. [
»بخششهاى خود را با منّت و آزار باطل نكنيد مانند كسى كه مال خود را براى نشان دادن به مردم انفاق مىكند و به خداو روز قيامت ايمان نمىآورد«.
»وَ مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَيَمُتْ وَ هُوَ كافِرٌ فَاُولئِكَ حَبِطَتْ اَعْمالُهُمْ فِى الدُّنْيا وَ الْاخِرَةِ وَ اُولئِكَ اَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ«.
] - بقره / 217. [
»كسى كه از آيينش برگردد و در حال كفر بميرد تمام اعمال نيك او در دنيا و آخرت بر باد مىرود و آنان اهل دوزخ هستند و هميشه در آن خواهند بود«.
اين نكته آخر يعنى تبديل حسنات به سيئات و بالعكس، همان چيزى است كه متكلّمين و علماء علم كلام، از آن با عنوان »حبط و تكفير« ياد كردهاند كه »حبط« عبارت است از اينكه ثواب اعمال پيشين بر اثر گناهان از بين برود و »تكفير« به اين معنى است كه كيفر و آثار گناهان پيشين به خاطر اعمال نيكِ بعدى، زائل شود. كلاميّون شيعى به تبعيّت از قرآن كريم و معصومين:، در اين زمينه، كلمات متين و ارزندهاى دارند كه بايد به محل تفصيل آن مراجعه كرد.